سوخته وصل

ای روزگار!

اى روزگار

تو را چه مى شد اگر تمام نیروهاى خود را بسیج مى کردى و در هر
عصر و زمانى،

بزرگ مردى چون عــلـــــــــــى،

با همان عقل و همان قلب، همان زبان و
همان ششمیر، به جهان ارمغان مى دادى.

برگرفته از کتاب:علی صوت عدالت انسانی ،نوشته جرج جرداق مسیحی


جنگاوری دلیر،که در قلبش رشته های دلاوری بارشته های مهر،پیوند ناگسستنی داشت


آیا از تاریخ درباره رزمنده دلاور وشجاعی نشان گرفته ای که دشمنان میدان کارزار راهم -بخاطر آنکه انسان هستند- دوست بدارد و تا آنجا در این مهرورزی پیش برود که به یاران خود ،آنها را توصیه کند وبگوید:

"تا آنها شروع نکنند با آنان نجنگید و اگر بیاری خدا شکست خوردند ،کسی را که تسلیم شد از پای در نیاورید

و آنرا که فرار میکند ،تعقیب ننمایید و زخمی شدگان را زخم دیگر نزنید ویاری کنید وزنان را آزار نرسانید."

و آنگاه دهها هزار نفری که به ناحق به خونش تشنه بودند چنان با لطف خود شرمسار سازد ؟

آنان شعله جنگی را برافروختند،آب را بروی او بستند وبه او پیغام دادند که آب را تا مرگ وی برویش خواهند بست.

واو آنها را ازسرچشمه آب عقب راند و آن را به دست آورد وسپس همان دشمنان را ،برای آشامیدن این آب دعوت کرد،

همچنان که خود ویارانش و مرغان هوا از آن میخوردند وکسی مانع نمیشد!

وفرمود:"پاداش مجاهد شهید در راه خدا ،افزونتر از آن کسی نیست که قدرت یابد وعفو کند.

شاید کسی که عفو میکند و میبخشد ،تا مرتبه فرشتگان بالا رود"...

او تا آنجا پیش میرود که بعد از سوءقصد به جانش به یاران خود درباره قاتل خود ،چنین سفارشی میکند:

"اگر ببخشید ودرگذرید به پرهیزکاری نزدیکتراست!"

 

برگرفته از کتاب :علی ،صوت عدالت انسانی.نوشته جرج جرداق مسیحی ،جلد1


آیا از فرمانروایی خبر داری که خود نان سیر نخورد!

آیا بزرگ مردی را شناخته ای که قدر دوستی و وفاداری را بیش از دیگران دریافته بود و به این محبت و وفاء ،جز در چهارچوب سرشت خالص آن ،که آمیخته با جان ودل او بود ،نمی نگریست؟

 

 

آیا از فرمانروایی خبر داری که خود نان سیر نخورد زیرا که در کشور او کسانی یافت میشدند که باشکم سیر نمیخوابیدند.وجامه نرم نپوشید ،چرا که در میان افراد ملت ،بودند کسانی که لباس خشن ودرشت میپوشیدند.

و درهمی را اندوخته خود نساخت که دربین مردم نیاز وفقر وجود داشت وبه فرزندان و یاران خودهم وصیت کرد که غیر این راه و روش را نپیمایند و برادر خودرا به خاطر یک دینار که بدون حق از بیت المال طلب میکرد،مورد بازخواست قرار داد و یاوران وپیروان و فرمانداران خود را ،به خاطر یک گرده نان که به رشوت از ثروتمندی گرفته و خورده بودند ،تهدید کرد  وبه محاکمه ودادگاه کشانید و به یکی از فرماندارانش پیغام فرستاد:«سوگند صادقانه برخداوند که اگر او به کوچکترین چیزی از مال ملت خیانت ورزد چنان بر او سخت گیرد که اندک مال،گران بار و بیآبرو گردد»،ودیگری را بدین سخن کوتاه ،زیبا و نغز مخاطب قرارداد:«به من خبر رسیده که زمین را درو کرده و هرچه زیر پایت بوده برگرفته ای وآنچه به دستت رسیده خورده ای؟بی درنگ باید حساب پس دهی ووضع خود را بر من روشن سازی».

وبه سومی از کسانی که رشوه میگرفتند و به نام بینوایان جیب وکیسه خود را پرمیکردند وبه عیاشی و خوش گذرانی میپرداختند،چنین اعلام خطر کرد:«از خدا بترس،مال مردم را به خود آنان برگردان وتو اگر این کاررا نکنی و من به یاری خدا بر تو دست یابم،وظیفه ای را که درپیشگاه خداوند دارم،درباره تو انجام میدهم وبا شمشیرم تورا میزنم ،شمشیری که آن را بر هیچکس نزدم مگر آن که به دوزخ رفت.»

منبع:کتاب امام علی (ع)صدای عدالت انسانی ،جلد 1.نوشته جرج جرداق مسیحی


Weblog Themes By Pichak

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


عمر سالک همه طی شد به تمنای وصال/این ندانست که در ترک تمناست وصال

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





پرواز تا خدا  shabevasl.loxblog.com